شعر ومتن کردی و فارسی
ماههای كوردی و معانی آنها


 

Quantcastنام و معانی ماههای سال در زبان كردی

قوم‌ ماد در مناطق‌ مختلف‌ ایران‌، به‌ ویژه‌ در منطقه‌ غرب‌ پراكنده‌ بود گستردگی‌ قلمرو سكونت‌ این‌ قوم‌ و تنوع‌ اقلیم‌ آن‌ سبب‌ شد كه‌ مورخین‌ برای‌ تنظیم‌ اقتصاد، معیشت‌ و تطبیق‌ فعالیت‌های‌ خود با آن‌، چند نوع‌ تقویم‌ را پدید آورند. در نواحی‌ مرتفع‌ شمالی‌ تقویم‌ شبانی‌ بر مبنای‌ محاسبات‌ خورشیدی‌ و در نواحی‌ پست‌تر جنوبی‌ تقویم‌ زراعتی‌ بر مبنای‌ گردش‌ ماه‌ و طلوع‌ ستاره‌ سهیل‌ به‌ وجود آمد عشایر كوچ‌رو، ییلاق‌ و قشلاق‌ خود را براساس‌ فصل‌ خورشیدی‌ تنظیم‌ می‌كردند.

تقویم كردی از سال 612 قبل از میلاد شروع می شود . این همان سالیست كه سیا كسارس ( cvaxules ) فرزند بزرگ دیاكو اولین پادشاه امپراتوری ماد منطقه نینوا را اشغال كرد . و به وحشی گری امپراتوری آشوریان در سرزمین های تحت اشغال خودش خاتمه داد . اگر چه تاریخ شناس یونانی هرودوت كه انتقاد می كند از دیاكو پسر فرورتس (  phraovtes  ) ( احتمالاً سال 715 قبل از میلاد )یا ایجاد پادشاهی مادها و تأسیس پایتخت آن در اكباتان ( همدان ) حدوداً قبل از سال 625 قبل از میلاد بود كه سیاكسارس موفق شد كه بسیاری از قبایل مادها را به یك پادشاهی متحد تبدیل كند . در سال 614 قبل از میلاد او آشور را دستگیر كرد و در  سال 612 قبل از میلاد با اتحاد و كمك نبوچادنزار بابلیان فشارهای او بر نینوا بیشتر شد كه در نهایت منجر به خاتمه امپراتوری آشوریان شد .

بعضی از تقویم های مذهبی كردی با وقایع مذهبی اصلی شروع می شوند . مثلاً تقویم سلطانی یارسان ( Yaresan  ) با تولد سلطان سحاك در سال 1294 پس از میلاد بعنوان شروع این سال به كار می رود.

تقویم ها ممكن است همچنین در سال 380 پس از میلاد شروع شوند سالی كه پایان آخرین پادشاهی كردی دوره كلاسیك را نشان می دهد ، افسانه كایوس یا ( سلسله كایو ساكان ).

یك دورة هفت سالة دیگر به آن اضافه می شود كه ممكن است مربوط باشد به احترام دین كه در آن تعداد روز در ادیان بومی كردی وجود دارد و زمانی می باشد كه برای تجدید روح رهبران فوت شده مورد نیاز است در این نظام سال دو هزار پس از میلاد مساوی است با سال 1613 . این تقویم بنام تقویم كردی یا مادها نامیده می شود .

 

 ادامه مطلب ...بروید............



ادامه مطلب ...
دو شنبه 18 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 23:9 :: نويسنده : hevydar

 

 ترجمه یکی از آهنگهای دکتر شوان پرورشوان پرور ( دنبال چی میگردی ) دختر کرد 

   Li kolane bajare avrupa li kecek kurd rast hatim be xodi digeriya

 

در کوچه و پس کوچه های اروپا با یک دختر کرد روبرو شدم

 Bi dilgermi bervi min hat xuya bu li cara sere xo digeriya

 

با دلگرمی به سویم اومد و معلوم بود دنبال راه چاره ای برای خود میباشد

 Min go delale delale

 

گفتم ای ما ه چهره

Sirine hevale

 

 

ای دوست و خواهر

 

Be xodi  be male

 

بی صاحب و بی خانه

 

Ci digeri

 

دنبال چی میگردی

 

Go lolo birawo em bi ber zolma baye res ketin iro welate durye va derketin

 

گفت ای برادر ، ما از ظلم طوفان سیاه  فرار کردیم ،خودمان در وطن غریبه دیدیم

 

Weke min hezara hene be karo sermiya welate xeribye sermeze ketin

 

هزارن نفر مثل من هستند ، بی پول و سرمایه در وطن غریبه شرمنده شدند

 

Min go delale delale

 

گفتم ای ماه چهره

 

Sirine hevale

 

ای دوست و خواهر عزیز

 

Be xodi be male

 

بی صاحب و بی خونه

 

Ka beje ez cibikim

 

بگو من چکار کنم

 

Disa go lolo keko bele heq negotine welate meriya sirintire

 

باز هم گفت ای برادر ، آری راست گفتند. وطن خود آدم خیلی شیرین تره

 

Ger hindiki azadi hebya bircibuna walate me ter buna walate xelqe bi rumet tire

 

اگر کمی آزادی باشه ، گرسنگی وطن آدمی خیلی از سیر بودن وطن غریبه خیلی بهتر است

 

Min go delale delale

 گفتم ، ای خوب ماه چهره

 

Sirine hevale

 

ای دوست و خواهر عزیز

 

Be xodi be male

 

بی صاحب و بی خونه

 

Bele tu rast deji

 

آره تو راست میگی

 

Ka emji welate xo sen bikin

 

بیا ماهم وطن خود را گلستان کنیم

 

Welat azadiye

 

یک وطن آزاد داشته باشیم


 

دو شنبه 18 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 23:1 :: نويسنده : hevydar

***  غرولند *** 

شعر «غرولند» داستان پسر بچه‌ای کرد است که در میدان بزرگ شهر شام به واکس زدن مشغول است و از دیگران تقاضا می‌کند که کفش‌هایشان را واکس بزند، و هنگام غروب در حالیکه خسته و نا امید گشته، به فکر  واکس زدن کفشهای خدا میافتد و با خود به زمزمه می‌پردازد...

«ورته‌ ورتێ»

ئێواره‌ بوو!

حه‌مه‌ بچکۆلی بۆیاخچی

سه‌ری ماندووی داخستبوو

له‌ سووچێکی گۆڕه‌پانه‌ گه‌وره‌که‌دا

له‌ناوه‌ندی دڵی شاما

له‌سه‌ر کورسیه‌ نزمه‌که‌ی خۆی دانیشتبوو

په‌یتا په‌یتا

وه‌کو فڵچه‌ی نێوان ده‌ستی

جه‌سته‌ی له‌ڕی رائه‌ژه‌نی

حه‌مه‌ بچکۆلی ئاواره‌

له‌به‌ر خۆوه‌ به‌ ورته‌ ورت

ئه‌مه‌ی ئه‌وت:

تۆ بازرگان قاچت دانێ

تۆ مامۆستا قاچت دانێ

تۆ پارێزه‌ر قاچت دانێ

ئه‌فسه‌ر، سه‌رباز، جاسووس، جه‌لاد

کوڕی باش‌و هه‌رچی‌و په‌رچی

هه‌رهه‌مووتان یه‌ک له‌دوای یه‌ک

قاچتان دانێن

که‌س نه‌ماوه‌

هه‌ر خوا ماوه‌

له‌و دنیا دڵنیام

ئه‌ویش ئه‌نێرێ به‌شوێن کوردێکدا

پێڵاوه‌که‌ی بۆ بۆیاخ بکات

ره‌نگه‌ ئه‌و کورده‌ش هه‌ر من بم

ئای دایه‌ی گیان

ئه‌وه‌ ئه‌بێت پێڵاوی خوا چه‌ند گه‌وره‌ بێت؟!

ژماره‌ چه‌ند له‌پێ بکات!

ئای دایه‌ی گیان

ئه‌ی بۆ پاره‌ خوا چه‌ند ئه‌دات؟!

ئه‌بێت چه‌ند بدات …!

 *********************************************************

برگردان شعر به فارسی:

«غرولند »

شامگاه بود

محمد، پسر کوچولوی واکسی

از فرط خستگی گردنش خم گشته بود

در گوشه‌ای از میدان بزرگ

در مرکز شهر شام

بر روی چهارپایه‌ی کوچک خود نشسته بود

و پی‌ در پی

مانند فرچه توی دستش

اندام نحیف و لاغر خود را تکان میداد

محمد کوچولوی بی‌خانمان

با خود غرولند کنان

این چنین می‌گفت:

تو ای بازرگان پایت را بگذار

تو ای استاد پایت را بگذار

تو ای وکیل پایت را بگذار

افسر، سرباز، جاسوس، جلاد

پسر خوب و آدم بی سر و پا

همگی یکی بعد از دیگری

پایتان را بگذارید

کسی نمانده

تنها خدا مانده

در آن دنیا هم مطمئنم

او هم سراغ کردی را خواهد گرفت

تا کفشهایش را واکس بزند!

شاید آن کرد هم من باشم

آخ ... مادر جان

تو گویی که کفشهای خدا چقدر بزرگ است؟!

شماره چند می‌پوشد؟!

آخ مادر جان

راستی برای دستمزد

خدا چقدر می‌پردازد؟!

باید چقدر بدهد...؟!!!

دو شنبه 18 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 22:26 :: نويسنده : hevydar

 مم و زین، شاهنامه ادبیات کردی

مم و زین، رمان عاشقانه احمد خانی، داستانی همچون “شیرین و فرهاد” و یا “لیلی و مجنون” است که در قرن هفدهم نوشته شده است. مم و زین بر اساس داستانی واقعی که حدود دو سده قبل از احمد خانی در کردستان ترکیه اتفاق افتاده، خلق شده است. دنگ بیژان آن داستان را در قالب ابیات آهنگین خواندند و سینه به سینه به دوران خانی رساندند. اما احمدخانی با چیرگی تمام سرنوشت آن دو دلداده را در رمانی ارزشمند ماندگار کرد. مم و زین خانی شاهکاری در ادبیات کردی است و بسیاری آن را شاهنامه کردی می دانند.

منظومه مم و زین به بسیاری از زبانهای زنده دنیا ترجمه شده است و ملتهای بسیاری این اثر ارزشمند را ستوده اند. شرق شناسان و ادیبان نامداری آن را به آلمانی و روسی و فرانسوی ترجمه کرده اند و بر آن نقدهای فراوانی نوشته اند. مارگارت رودینکو که آنرا درسال ۱۹۶۲ به روسی ترجمه کرده است، معتقد است مم و زین بزرگترین شاهکار ادبی دنیاست. او “مم و زین احمد خانی” را هم سنگ “شاهنامه فردوسی” و “ایلیاد و اودیسه هومر” می داند. مم و زین به کردی کرمانجی است اما استاد هژار مهابادی آنرا به کردی سورانی ترجمه کرده است.

خلاصه داستان

امیر خوشنام و قدرتمند جزیر بوتان دو خواهر بسیار زیبا دارد که افراد بسیاری در آرزوی وصال آندو اند. در یکی از جشنهای نوروز دو پسر کرد با لباس مبدل دخترانه در پی یافتن پاسخی برای مشاهدات خود بر می آیند و پرده از راز دو خواهر پسرنما بر می دارند. تاجدین و مم بدون آنکه بدانند آن دو دختر کیستند دلباخته شان می شوند. از دیگر سو آن دو خواهر مات و مبهوت اند که چرا شیفته دو دختر شده اند. پس از آن دیدار ناگهانی، دو خواهر و آن دو پسر که از قضا سرداران سپاه امیر اند، به بستر بیماری می افتند و در عشقی رازآلود می سوزند.

رمالان و بزرگان کرد دست به کار می شوند و در نهایت مالکان انگشتری های رد و بدل شده را می یابند. ستی، تاجدین را می خواهد و زین، مم را. روزگار به تاجدین و ستی روی خوش نشان می دهد. آن دو با ارج و قرب بسیار و در مراسمی باشکوه، کام عاشقی را شیرین می کنند.

و این چنین زین، عزیزدردانه امیر تنها می ماند و در انتظار وصال مم. داستان عشق آن دو در پی رشک و حسادت غلام امیر و حیله گری های مدام او به گونه ای دیگر رقم می خورد. کسی را یارای فاش ساختن عشق مم و زین برای امیر نیست و این بازی شطرنج است که باید حکم براند. مم بازی را عاشقانه، می بازد و رازش را فاش می سازد. امیر آشفته فرمان بر مرگش می دهد اما تاجدین و سرداران دیگر، نظر امیر را بر می گردانند. مم به شکنجه گاه امیر برده می شود.

زین و مم را وصال که نه، دو دیدار حاصل می شود. دیدار اول در باغ زیبای امیر است و دیدار دوم اما در پس راهروهای تو در توی سیاه چال امیر. پایان داستان رقم می خورد و چون تمام عاشقانه ها …

Mem û Zîn - مم و زین
Mem û Zîn – مم و زین

مم و زین داستان دلداری و عشق است و به گفته خود خانی، داستان آزادی ملت کرد است. داستان حماسی خانی هر چند درونمایه ای گاه عرفانی دارد اما فرهنگ و اندیشه مردم کرد را تا انتها در خود دارد، گاه فاش و هویدا و گاه مرموز و در لفافه؛ از پس پرده خلوتگاه دختران زیبا روی کرد گرفته تا صحنه های رزم آوری و دلاوری مردان کرد. احمدخانی، آن شاعر بلند پایه و بزرگ با مم و زین در دل مردم کرد، همیشه جاوید است.

Ev name ger xirab ger qenc e kêşaye digel wê me dused renc
Nobare ye tîfle norsîd e Herçend ne hîn qewî gezîd e
Norestê gulistana yî fuad e Bêguneh, nazlê û xanedan e
Nobar e ger şîrîn ger tal e Xwaş e ji rengê etfala ye
Min hêvî heye ji ehlê halan Teqbîh nekin evan tifalan
Ev meywe eger ne şîrîn e Kurmancî ye, ew qeder li kar e
Ev tifle eger ne nazelîn e nobar e Bi min qewî şîrîn e
Ev meywe eger ne pir lezîz e Ev tifle bi min qewî ezîz e
. .
Safî şemirand foxwarê durdî manendê durê lîsanê Kurdî
Înane nîzam û intizamê kêşaye cefa ji bo wê amê
Da xelik nebêjin ko Ekrad bê merifet in bênijad û binyad
Hem nebên ko Kurmanc Eşiq nekirin ji bo xwe amanc
Kurmanc ne pir di bêkemal in Ema di yetîm û bêmecal in
Fîlcumle ne cahil û nezan in Belkî di sefîlit bêxwadan in
Ger dê hebitya me jî xwidanek Alî keremek letîfe danek
. .
Şerha xemî dil bikim fesane Zînê û Meme bikim behane
Nexmê waha ji perdê derînim Zînê û Memê ji nû vejînim
دو شنبه 18 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 20:30 :: نويسنده : hevydar

 

 روایات مختلفی در باره ایل بزرگ جلالی گفته شده است ولی آنچه مسلم است این ایل ازایلات بزرگ و با غیرت کرد ایرانی بوده و بیشتر آنها در شهرستان ماکوزندگی می کنند تعدادی از آنها در زمان حکومت پهلوی اول به قزوین وجاهای دیگر کشورمان نیز تبعید شده اند .
یک کردشناس روسی به نام آوریانوف در خصوص جلالی ها بویژه جلالی های ارمنستان می گوید: جلالی ها به هشت تیره تقسیم می شوند , آنها از فرزندان شخصی بنام جلال بوده ودر اصل ارمنی هستند که به مرور زمان کرد شده اند .گرچه ایشان جلالی ها را به هشت تیره تقسیم می کند ولی از هفت تیره نام می برد .
کوتانلی - سورانلی - ساکانلی - حسن نانلی - کچلانلی - کاپدکانلی و جنی کانلی
این روات را هیچکدام از مورخین و محققین قبول ندارند و آنرا قویا رد می کنند چرا که جلال یک نام ارمنی نبوده و نیست .
دکتر او . پسکو محقق آلمانی بر این باور است که وجه تسمیه ایل جلالی به خاطر عظمت و شکوه و جنگاوری این ایل در مقابل سه امپراتوری بزرگ می باشد .
پژوهشگر انگلیسی آقای مارک سیکس که مدتی در کردستان بوده است و تحقیقی در خصوص ایلات کرد دارد می گوید : جلالی ها که بالغ بر صدها هزار نفوس می باشند در کشورهای ترکیه - ایران - ارمنستان و آذربایجان زندگی می کنند.اکثر آنها در اطراف کوه آگری ( آرارات یا گلی داغ ), ئه له گه ز , دشت روان , ییلاقهای سرحد , ماکو , بازید , آگری , قرس , ایدر , وان , موش و... زندگی می کنند .گروه زیادی از آنها به آناتولی میانه کوچانده شده اند
آقای مجاهد اوزون در کتاب اگید سوداسی چاپ 3 سال 2002آنکارا ایلات سرحد را چنین تقسیم بندی می کند .
میلان - حسنان - رامان - رشکوتان - پنجه نان - شکاکان - حکاران - گلاویان - زیلان - جلالی - ره تکان - جمالدیانی - سیپکان - حیدران - آدمان - زیرکان - جیبران - بروکان - کوردی رش - بختیاری .
ایشان طوایف ایل جلالی را نیز اینگونه معرفی می کند :
1- خلکی  2 - جندیان   3 - قوروخ چیان  4 - سوله ئیتیمان  5 - حسوخلوفیان  6 - بوتکان  7 - مه یاکا  8 - قوتان  9 - کسکوییان  10 - گلایان  11 - علم هولی  12 - سوران  13 - جومکان  14 - علی یان  15 - گلوتوران  16 - مصرکان  17 - پلی کان  18 - بلخکی  19 - مالا عمه  20 - کچلان  21 - مالا حسه کچل  22 - حسه سوران  23 - ساکان  24 - مالا بوزو   25 - مالا بادو  26 - مالا حسه نکه  27 - مالا رسه جلیل  28 - مالا علو بوزوخوره  29 - پی یالا  30 - قاتکان  31 - قیمکان  32 - مامتکان  33 - گیسکان  34 - کلش کان  35 - قورویان  36 - مالا حوزه سمو  37 - دلویان  38 - مالا یاقوبه علادین  39 - مالا خدرآقای هندریان  40 - بانوکان  41 - شمکان  42 - رش رشکان  43 - قیزباخشویان  44 - اومویکان  45 - شیخ بزنیان  46 - قره چولیان  47 - زلفویان 
و اما جلالی های ایران :
در ایران ایل جلالی ، بزرگ ترین ایل استان آذربایجان غربی و جزء 10 ایل بزرگ کشور است که طوایف آن در شمال استان و در اطراف و  شهرستان های ماکو , چالدران , شوط , وپلدشت  مستقر هستند.
    به طور کلی تقسیمات ایلی کشور به ترتیب ایل، طایفه، باو، اوبه و خانواده است که ایل جلالی از جمله بزرگ ترین ایل هاست که از 10 طایفه، 59 باو و 247 اوبه تشکیل شده است.
    براساس روایت عشایر این ایل، بنیانگذار ایل جلالی شخصی به نام جلال بوده است که همزمان با دوران سلطنت شاه عباس صفوی برای دفاع از مرزهای غربی در مقابل تهاجمات دولت های مهاجم بخصوص دولت عثمانی در این مناطق مستقر شده اند.
    در مورد وجه تسمیه ایل برخی صاحبنظران بر این عقیده اند که به دلیل مبارزات سخت و طولانی که با نیرو های عثمانی داشته اند، به ایل جلالی باشکوه و با عظمت مشهور گردیده اند. در نظام زندگی ایل جلالی قدرت مرکزی از آن رئیس ایل بوده و همانند سایر قدرت های ایلی موروثی است. بعد از رئیس ایل، رئیس طایفه و بعد از وی سراوبه در راس هرم قدرت قرار دارند.
    البته عشایر ایل جلالی به دلیل درگیری و جنگ با قوای قزاق رضا خان که در دامنه کوه های آرارات ( قیام احسان نوری پاشا )روی داد و منجر به شکست ایل جلالی  گردید، برای مدتی به شهرهایی همچون قزوین , کرج، مشکین شهر و میانه تبعید شدند که پس از مرگ رضاخان تعدادی  از آنها مجددا به موطن خود باز گشته ولی تعداد زیادی نیز نتوانستند برگردند و هم اکنون در همان مناطق ساکن هستند. منطقه قشلاقی این ایل با عظمت، با متوسط ارتفاع 1200 متر در شمال و شمال غربی شهرستان پلدشت و شوط در دشت های حاشیه رودخانه ارس و منطقه ییلاقی آن با متوسط ارتفاع 3000 متر در ارتفاعات جنوب غربی شهرستان چالدران قرار دارد که فاصله ییلاق تا قشلاق این ایل به طور متوسط 70 کیلومتر است. زبان گفتاری آنها کردی کرمانجی می باشد . وهم اکنون بیشتر حالت یکجانشینی پیدا کرده و فقط در طول سال در فصل بهار به مدت حدود دو ماه به ییلاق کوچ می کنند .
    طوایف ده گانه ایل جلالی عبارتند از: قزلباش، خلیکانلو، مصرکانلو، جنیکانلو، اوتایلو، علی محولی، حسوخلف، بلخکانلو، ساکان و قندکانلو
 تصویری از زنان ایل جلالی در حال کوچ
منبع : serhed
 
 

 
یک شنبه 18 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 17:32 :: نويسنده : hevydar

 

 

کاویس آقا

نام اصلی او کاک ویس , و نام پدرش احمدآقا هرکیو مادرش لیلا بوده است کاویس آغا از عشیره ماله بشی بوده که در سال 1889 درروستای چارچه لی هرکیان متولد شده است در حالی که بعضی ها معتقدند که او اهل روستای شاخکان در منطقه شهر موصل می باشد .و یا اینکه هرکی های شهرستان ارومیه آنرا قبول نداشته و کاویس آغا را اهل دشت بیل ( مابین ارومیه و اشنویه ) می دانند .
با این وجود کاویس آغا هنرمندی محبوب برای همه کردها است ودارای ذوق هنری وافر , صدای زیبا و دلنشین بوده و دنگ بیژی بی همتا میباشد. او توانست داستانها و قصه های مردم خویش به صورت لاوک و لاوژه جمع آوری وبا صدای قشنگ و دلنشین خویش سروده و برای همیشه به یادگار بگذارد . کاویس آغا در دوران کودکی پدرش را از دست داد پس از مرگ جانگداز پدر به ناچار به رواندز کوچ ودر آنجا به شغل چوپانی رو آورد .کاووس در دشت و کوههای زیبای کردستان با آواز دلنشین بلبلان و آب رودخانه های خروشان همراه با شمشال چوپانی از طبیعت زیبای میهنش الهام گرفت وبه دنگ بیژی محبوب و مشهور تبدیل شد . پس از اشغال رواندز از سوی روس ها به شقلاوه رفت وبرای همیشه در آنجا سکنی گزید . لاوک های کاویس آغا از زیبائی خاصی برخوردار و مورد علاقه خاص و عام بوده و بصورت گنجینه ای در میان مردم به یادگار مانده است .
کاویس آغا سرانجام در سال 1936 در روستای ( هه رشه م ) چشم از دنیای فانی بر بست و در همانجا به خاک سپرده شد .
مهمترین آثار او عبارتند از : چه می چه ته لی ( خالو ) – گنج خلیل – شیخی برا – کورمام - نه مان - نه مایی - زالم - به ژنا بلند - جانی - گولان - های لی 
یک شنبه 17 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 17:35 :: نويسنده : hevydar

خانی Ehmedê xanî

معرفی شاعر حماسه سرای کرد احمد خانی
احمد فرزند شیخ الیاس متخلص به « خانی »  ( معاصر شکسپیر)در روستای خان نزدیک شهر بایزید در ناحیه استان حکاری (در ترکیه امروزی) در سال 1650 میلادی چشم به جهان گشود و به کره خاکی پای نهادند که دلیل انتصاب وی به خان بدین خاطر می باشد و نیز بعضی دیگر وی را به طایفه و قبیله ی خانیان منسوب می کنند،در كتاب «دایره المعارفاسلامی» آمده كه شیخ احمد خانی در میان سالهای 1063 - 1000 هجری قمری زیسته. دكتر »بلچ شیركو» در كتاب «القضیة الكردیه» می گوید: خانی افسانه «مم وزین» را در سال 1011 هجری قمری نوشته و در سال 1072 چشم ازدنیا فرو بست.
 امین زكی بگ نیز در »تاریخ كرد و كردستان» و «نامداران كرد» (مشاهیر كرد) این تاریخ را پذیرفته و سخندكتر شیركو را تكرار كرده است. استاد علاءالدین سجادی بعد از تحقیق و تفحص فراوانمی گوید خانی در سال 1070 هجری متولد شده ودر 1126 در سن 56 سالگی دار فانی را وداعگفته. استاد حسن قزلجی هم در ابتدای كتاب «مم وزین» خانی كه توسط استاد هه ژار(عبدالرحمن شرفكندی) به لهجه موكریانی برگردانده شده می گوید: خانی در سال 1070 هجری متولد شده ودر سن 58 سالگی در بایزید وفات یافته و در همانجا تشییع شدهاست.
 استاد گیوموكریانی در ابتدای كتاب مم وزین می گوید: خانی در سال 1061 هجریمتولد و در 1135 هجری در سن 74 سالگی در بایزید دار فانی را وداع گفتهاست.
 استاد دكتر نافع آگره ای هم د ركتاب «چند شاعر در سرزمین بادینان»می گوید: خانی در سال 1061 هجری تولد یافته اما برای وفاتش هیچ تاریخی را ذكر نكردهاست.
 استاد امین بوزارسلان در ابتدای اثر مم وزین می گوید: خانی در سال 1062 هجری در روستای خانی به دنیا آمده و در سال 1120 در سن 58 سالگی وفات یافته است. حال برای اینكه بتوانیم سال ولادت و وفات خانی را به دست آوریم، لازم است اشعارش رابكاویم تا تاریخ (دقیق) زندگی و وفات این شاعر را به دست آوریم، به ویژه سال تولدشرا. خانی در ابتدای داستانش می گوید:(( سالی كه من به دنیا آمدم مورخه 1061 بود و درسال 1105کتاب «مم و زین» را به پایان رساندم)).
 حالدر می یابیم كه شیخ احمد خانی در سال 1061 هجری متولد شده ودر 1105 کتاب«مم وزین» رانوشته و مشخص است كه وی نتواند به سال وفات خود اشاره ای بكند. براساس سخنان استادسجادی در كنار كتاب »صمدیه« سال وفات خانی به حروف ابجدنوشته شده كه می گوید: «طارخانی اله ر به » كه مصادف با سال 1119 می باشد.
براساس اسناد مذكور خانی در 1061هجری در شهر بایزید متولد و در همانجا نیز نشو و  نما یافته، در همان دوران كودكیمشغول خواندن قرآن و كتاب های دیگری شده، سپس به مسجد مرادیه رفته و برای ادامهتحصیل به شهرهای اورفا، اخلات، بتلیس و جاهای زیاد دیگری را گشته و هر كجا كه عالمودانایی را یافته نزدش اقامت گزیده و شهد علمش را چشیده. سپس به مصر رفته و اجازهملایی را گرفته و به زادگاه و سرزمینش برگشته وبقیه زندگی اش را به وعظ و را هنماییمردم و سرودن شعر و شاعری به سر برده تا اینكه در 1119 دار فانی را وداع گفته و درهمانجا مدفون گشته.
خانی علوم اولیه و ابتدائی خود را در مساجد و حجره ها و نیز در مدارس بزگ شهرها مانند بایزید، تبریز و بدلیس فرا گرفت وی قبل از سن چهارده سالگی از برجستگیها و استعدادهای درخشانی بر خوردار بود، و نیز تلاش و کوشش خود را در زمینه ی بارور کردن بعد علم و معرفت به کار می گرفت و پس از آن شهر بایزید را ترک نموده و به شهر فراز پایتخت کشور عثمانی راهی گشت، مدت زمانی در آنجا سکونت گزید و علوم و دانستنیهای خویش را از مشایخ و علمای بزرگ اخذ نمود و بر همه ی علوم عصری تسلط و آگاهی کافی یافت، البته در فرا گیری مطالب و بخاط سپردن آنها بسیار نمونه و تیز عمل می نمود و دارای استعداد فوق العاده ای بود. و در ادبیات عربی، فقه اسلامی، تصوف عرفان بخصوص در شعر دست بالایی داشتند و همراه با آن فرهنگ گسترده و شناخت ژرفی که در زمینه ادبیات و فلسفه و مسائل دینی داشتند شهرت پیدا کرد. احمد خانی علاو بر اینکه زبان کردی را می دانست و به آن افتخار می نمود، در عین حال به زبانهای عربی ، فارسی و ترکی نیز آشنا بودند و جوانان را به فراگیری و نوشتن آن فرا می خواند و هنگامی که به زادگاهش باز می گردد شروع به تآسیس مدارس دینی می نماید بدون اینکه توقع و انتظارو چشم داشتی از کسی داشته باشد داوطلب انجام وظیفه و تعلیم و تربیت جوانان می شود.
و برای یادگیری آنان کتابی سهل و آسان به نام (نوبهار بچوکان ) آماده می سازد تا اینکه علم را در نظر خوانندگان و مشتاقان و علاقه مندان به آن محبوب گرداند و بدین وسیله دوستی ملت و زبان خویش را اظهار نماید .
1-نوبهارا بچوکان : کارشناسان ادبی این کتاب را اولین اثر آموزشی کودکان می دانند که پس از وی کتاب امیلی نوشته ژان ژاک رووسو فیلسوف فرانسوی می باشد .
 
2- مموزین: داستان دلداری و عشق است یا بنا به گفته خانی داستان آزادی ملت كرداست.
3- عقاید كردی:راجع به خداشناسی و الهیات است و به شكل شعر سروده شده كه هنوز چاپ نشده است.
4-یوسف و زلیخا: داستان عشق و عاشقی یوسف و زلیخا ست كه از قرآن كریم اقتباس شده وهنوز چاپ نشده است.
 5-لیلا و مجنون : داستان عاشقی لیلی و مجنون است كه به شعر گفته شده اما هنوز چاپ نشده است.
شاهكار خانی کتاب «مم وزین» است. این داستان حاصل شهد فكر،اندیشه و ذهن خانی است. خانی این گنجینه ارزشمند و پرزحمت وپایدار را از دریای فكر و اندیشه خودجمع كرده وبا تارو پود بی نظیر ابریشم سروده است.
نمونه ای از فرهنگ نوبهار کردی و ترکی : 
ژپاش   حه مد  ئو   سه له واتان
ئه و چه ند  که لیمه نه ژلوغاتان
ویک ئيخستن  ئه حمه دی خانی
ناوی  نوبهار ابچووکان  لی دانی
نه  ژ     بو     ساحب ره واجان
به لکی ژبو بچووکی کورمانجان
 
 
گه ل  گه ل  وه ره  گیت گیت  هه ره
قاپی   ده ره   ئیشه ک   که ره
سامان    کایه    ئوت   گیایه
قویون    مهه   ئوکوز   گایه
قوروت  که شکه  تولوغ  مه شکه
سچان   مشکه  قورو  حشکه
یوک    باره    ئیلان   ماره
آغاج  داره   سویوغ   ساره
گیچی    بزنه    آرواد   ژنه
همچنین احمدخانی در رابطه با نگارش منظومه  مم و زین چنین میگوید
نە خمێ  وە  ل  پەردەیێ   دەرینم
زینێ   ئو  مەمی  ژ نوو   ڤەژینم
دەرمان  بکم  ئە ز  ئە وان دەوا کم
وان  بێ مە دەدان  ژ نوو ڤە   راکم
خانی مولمع چهار زبانه دارد این در حالی است که معمولا شعرا مولمع دوزبانه داشته و دارند .
 
اینک نمونه ای از مولمع خانی با چهار زبان عربی ، فارسی ، ترکی ، و کردی تحت عنوان شهید کربلا :
فارت  عمری   فی   هواک   یا    حبیبی    کل  حال
آه  و  ناله   همدمم    شد  در  فراغت   ماه  و   سال
گر بنم  قانم  دیله رسه ن  چوقده ن  ئو لمیشدیر  حلال
دین و  ابتر بووم  ژعیشقی  من نه ما عه قل و که مال
 
انت   فکری  فی  فوادی  انت  روحی  فی   الجسد
لشکر   غمهای    تو    ملک   دینم  ویرانه  کرد
داده  گلدم  عشق   الندن   ئیسترم   سندن     مدد
وان ته یاران بربه یه غما عه قل و دین و مولک و مال
 
طال   غمی   زاد   همی   شاع  سری فی الملا
تشنه    جام    وصالم   چون    شهید  کربلا
یوقسه سن دیوانه  ئولدون نیجه حالم ئه ی دلا
یا ژنووه عیشوه یه ک دامن حه بیبا  چاو  غه زال
درادامه چند بيت از اشعار ديگر احمد خاني تقديم شما
سروران گرامي .
                         باغی سورگولان
Ezçûme baxê sorgolan Wextê sehergahê bixef
  
Min dî sedaya bulbulan Dagirtibûnher  çar terf
     Sewta hezar û qumrîyan, dengê rubab ûmuxennîyan
TeŞbîhê bezma bengîyan, hevdengê hevbûn çeng ûdef
Manendê mest û serxweŞan, ez çûme bezmamehwesan
            
Ebrû keman û çavreŞan, cerg û dilê min kirhedef
   Peygan di cergê, dîlberî ten bûye sendûqa berî
Seddeq ji husna wî perî, hêjali min bû, kerb û gef
Hêja li min bû kerb û kîn, zahir xezeb, batinkenîn
Lê xemzeyek da min nihîn, eqlê me dîsan kirtelef
Dîsan hebîba çav belek, îhsan di gel min kirgellek
     
Lewra dîgel zûlfên xelek aloz me tînin qiŞt ûlef
Xemrîy û qiŞt û zulf û xal, hemyan li serruxsarê al
Dîger hêbûn ceng û cîdal, lêk alîyan bûn sef bisef 
Diger hebûn de´wa û Şerr, derbû li min tîpateter
      
Jêk rakirin qelbu cîger rihtin ji dil xwînabikef
      Rihtin gelek xûna dilan sehmarê zulfêsermilan 
Bê rehm û mesta qatilan, meyxwar ji fincanasedef
Wanmeyxuran ebter kirin, bê quwwet û rengzer kirin
Wellah „ ji dil kher-kherkirin, „ Xanî “ bi sed ah û esef
 
یک شنبه 17 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 17:23 :: نويسنده : hevydar
درباره وبلاگ

سلام به تمام هموطنای عزیز ایران!به وبلاگ من خوش آمدید امیدوارم خوشتون بیاد.
نويسندگان