شعر ومتن کردی و فارسی

جغرافی‌دانان و مورخان اولیه، گروه‌های صحرانشین و نیمه‌صحرانشین ایرانی را نیز به عنوان کلی اکراد ذکر می‌کرده‌اند و منظور آن‌ها لزوماً مردمان کردنژاد نبوده بل‌که همه چادرنشینان و گله‌داران ایرانی غیر عرب و غیر ترک را به همین نام می‌خواندند.

بخش بسیار کوچکی از این طوایف هنوز نیمه کوچگرد هستند. فهرستی از ایل‌ها و طوایف ساکن و غیر کوچگر کرمانج، گوران، کرد و غیره که تحت نام کلی کرد جمع‌بندی می‌شوند در زیر می‌آید. کردها در سراسر  ایران پراکنده‌اند.

در مورد گسترهٔ مناطق کردنشین تعریف‌های بسیار متفاوت و متعددی وجود دارد و موضوع این گستره بسیار قابل مناقشه است. در برخی بخش‌ها اکثریت جمعیت و در برخی دیگر فقط بخشی از مردم ساکن این بخش‌ها کرد هستند و دیگر اقوام نیز در آن بخش‌ها ساکن هستند.
 

محتویات

طوایف کرد البرز مرکزی

گیلان

شهرستان رودبار و پیرامون ( شهرستان طارم، رودبار الموت، شهرستان سیاهکل و شهرستان تنکابن ) کانون کردنشین استان گیلان شمرده می شود؛ در نتیجه تیره های بزرگ کرد زبان به ویژه عمارلو در سرتاسر این نواحی حضور انبوه دارند.


از کنفدراسیون
عمارلو تیره های زیر در شهرستان رودبار می زیند:

در بخش عمارلو شهرستان رودبار: عمارلو، قبه کرانلو، استاجلو، بیجانلو، بیشانلو، شمخانلو

در بخش مرکزی شهرستان رودبار (رحمت آباد): برامکله، حاتمی، پیراصلو، عمارلو

در بخش مرکزی شهرستان رودبار (گلوگاه): بهتویی، ولی یاری، باجلانی، چمشگزک و کلهر و رشوند


 

زنجان تا منطقه تاکستان قزوین

زعفرانلو، ارامانلو، کیوانلو، قراچورلو، عمارلو، شادلو، باوه نور و....

قزوین

طایفه چگنی، جلیلوند، مافی، رشوند، کاکاوند، باجلانی، پاپلی، قیاسوند، کرمانی، ولی یاری و.. کردهای منطقه تاکستان قزوین و (زنجان): زعفرانلو، ارامانلو، کیوانلو، قراچورلو، عمارلو، شادلو، باوه نور و....

کردهای مازندران

جهان بیگلو، ملانلو، دراره ده ساری: عبدالملکی و...، تیره‌های کلبادی، مسگر، اشکارگر، خواجه وند، در کلارشتاق شرف وند، کجور: طایفه لک، طایفه‌های قیاسوند، اصانلو، ایرانلو. کردهای گرگان: طایفه‌های حسنوند، کاکاوند، طایفه‌های کرد در کرد کوی: زعفرانلو، کاکاوند، جهانبگلو، عمرانلو، دوانلو، سپانلو، منوچهرلو، عرب خویشانلو، حسینلو، طایفه‌های کرد زیدی، باباکردی، کتولی و...

طوایف کرد در غرب ایران

کردهای آذربایجان غربی:

  • کردهای کردستان:
  • کردهای بانه : طایفه‌های شهیدی، بهرام بیگی، احمدی، توکلی، لطف الله بیگی و...
  • کردهای منطقه سقز : فیض الله بیگی، گورک، تیله کوهی، جاف، سقز، کلالی و افشار و...
  • کردهای منطقه سنندج : طایفه‌های اردلان سنندجی: حبیبی، کلماسی، زند، آصف، اردلان، شاه ویسی، بابان، وکیل. صادق وزیری مسعود وزیری، معتمد وزیری، آصف وزیری، مردوخی و...
  • کردهای منطقه کامیاران: طایفه‌های کمانگر، لطف الله بیگی، شهیدی، کشککی احمدی.
  • کردهای کرمانشاه:
  • ایل‌ها و طایفه‌های : زنگنه، سنجابی، کلهر، گوران، قبادی، چوپان، کاوه، باباخانی، ولدبیگی، مصطفی سلطانی، کانی سانی.
  • کردهای منطقه جوانرود : عناقی، امامی، رستم بیگی، باباخانی و...

طوایف کرد در ایران مرکزی

کردهای دماوند و خوار و ورامین: طایفه‌های کردبچه، جاوان (جابان)، شادلو، زعفرانلو، بوربور، ایزانلو، قراچورلو، پازوکی.

  • کردهای استان سمنان(در شاهرود): چگنی، رشوند.
  • کردهای گرمسار شامل دو طایفه شادلو و قراچورلو می باشند. تاریخ استقرار آنها به سال ۱۰۰۶ هـ.ق که حرکت تاریخی کرد از جنوب قفقاز به آذربایجان و از آنجا به خوار و ورامین و از آنجا به خراسان انتقال یافته اند، می رسد. برخی از قراچورلوها و شادلوها درخوار و ورامین اسکان یافته اند. کردها در روستاهای حسین آباد کردها، علی آباد، قلعه خرابه و جلیل آباد ساکنند. مسعود کیهان در سال ۱۳۱۱ هـ .ش تعداد آنها را ۱۲۰ خانوار نوشته است.

طوایف کرد در جنوب ایران

کردهای خوزستان و چهارمحال و بختیاری:

  • طایفه‌های کرد و کرد زنگنه در نواحی باغ ملک که امروز به گویش بختیاری تکلم می کنند.

[۲][۳]

  • کردهای استان فارس : در تاریخ نام بیشتری از آنها بوده و امروزه تنها در برخی روستاهای توابع کازرون مانند عبدو[۶] و کرون[۶] باقیمانده اند. زبانشان حالتی میان فارسی و کردی دارد اما ویژگیهای زبان کردی و اصطلاحات کردی در میانشان رایج است. برخی از طوایف کوهمره سرخی نیز کرد تبار می باشند که زبانشان ویژگیهای زبان کردی را دارا است. [۷]

در حال حاضر در استان فارس، گروهی از کردها زندگی می کنند که خود را کرونی می نامند این گروه در حدود 1000 خانوار هستند که در روستاهای شیراز و کازرون و سپیدان زندگی می کنند. سه روستا صد در صد کرد و 11 روستای مشترک با فارسها. اینها به زبان کردی کرمانشاهی صحبت می کنند. 17 خانوار از کردهای شیراز هنوز کوچ روی می کنند. در لارستان فارس 10 هزار نفر کرد هستند که پیرو مذهب اهل سنت شافعی بوده اند. [۸]

از طایفه‌های کرد پارس، که نام آنان در متون قرون اولیه اسلامی درج شده، برخی تاکنون پابرجا هستند. طایفه‌های شش گانه سرخی (سهری و سهرکیه مندرج در متون فوق) و مهرکی و بککی، که در منطقه کوهمره سرخی می‌زیند، بازماندگان «اکراد پارس» عهد ساسانی اند.

  • کردهای کرمان:
  • طایفه‌های بامری در جبال بارز، لک در پاریز، خواجوینی (خواجه وند) و افشارقاسملو (قاسم اولادی).

ردپای کردهای کرمان تا کهنوج و بم هم دنبال شده است. مهنی ها در سیرجان و رفسنجان هستند؛ در دامنه کوههای بارز. [۸]

رموم فارس

طوایف کرد در شرق ایران

کردهای بلوچستان:

  • طایفه‌های سهراب زایی، مصطفی زایی، میرابلوچ زایی، گدازایی، شه کرم زایی، الله رسان زایی، جمال زایی، کمال خانی زایی، علم خان زایی، درزاده، غلام رسان زایی، شهدادزایی، سید خان زایی، سالار زایی، علما خان زایی، میریحیا زایی، مرادزایی، گل محمود زایی، ناگزی زایی شهمراد زایی، گنگدازایی، بولگاک زایی، متیم زایی، عجب زایی، کرم زایی، ناروزایی.[نیازمند منبع]

در استان خراسان شمالی و قسمت‌هایی از خراسان رضوی نیز مناطقی وجود دارند که مردم در آن مناطق به زبان کردی صحبت می‌کنند که از این میان می‌توان به مناطق: اسفراین، بجنورد، شیروان، قوچان، درگز، چناران و باجگیران اشاره نمود. مردم کردتبار این مناطق بنا به روایت تاریخ از ایل افشار هستند که در زمان شاه عباس از منطقه غرب دریاچه اورمیه به این نواحی برای محافظت از مرزهای ایران کوچ داده شدند و بنا به روایتی دیگر شاه شاه عباس آنان را به خاطر تضعیف سرکشی خان‌های کرمانجی و استفاده از آنان در مقابله با حملات بی‌امان ازبکان به خراسان بزرگ کوچاند.[۵]

  • طوایف زعفرانلو، ارامانلو، سعدانلو، کیوانلو، عمارلو، شادلو، بچاوند، باوه نور در قوچان که همگی از ایل بزرگ حسنلو هستند، کاوانلو در رادکان، دوانلو در مزوج و بجنورد، عمارلو در نیشابور، ایزانلو و عمرانلو در شیروان، شیخ امیرانلو، سووانلو، پیچپرانلو، شاملو، بهادرانلو در قوچان، پالکانو در جیرستان، پهلوانلو در باجگیران، توپکانلو، تیتکانلو، حمزه لو، رشوانلو، رودکانلو، زیدانلو در قوچان و بجنورد و درگز، سیوکانلو در اوغار، کم کیلانلو در باجگیران، سپرسپرانلو در جیرستان، شهرانلو، دولت خانی و شیخکانلو در اوغار و چناران و قاسملو در اسفراین در درگز، طایفه‌های شیخوانلو، باچوانلو، قراچورلو، زیدانلو، مادانلو (بادانلو)، کیکانلو، پالکانلو، کیوانلو، زنگنه، تورانلو، دوله شانلو، ارتکانلو، بریوان لو، چگنی، صوفیانلو، بادلو، کپکانلو، گوشانلو، گیلانلو و...
  • کلات: اردلان، شارلو، گوشانلو، ترسانلو، بادللو و... ایل‌ها و طوایف دیگری را می‌توان نام برد که در سراسر ایران پراکنده‌اند، که یادآوری آنها نیز بتدریج صورت میگیرد.
  • توپکانلوها یکی از گروههای کُرد پراکنده در استان خراسان هستند که خود را (توپان) می‌نامند و توپان را واژه‌ای کردی به معنای انبوه جمعیت یا درخت می‌دانند. برخی این معنا را به سبب پرجمعیت‌ بودن توپکانلوها در میان عشایر خراسان دانسته‌اند. [۹] این احتمال وجود دارد که چون این ایشان در صنعت سر رشته داشته اند توپچی، توپ‌های جنگی بوده اند.

بنابر شواهد تاریخی خاستگاه اصلی توپکانلوها به احتمال قوی مناطق غرب ایران و کردستان بوده است. آنها نیز مانند دیگر گروههای کرد خراسان به تدریج در دورهٔ حکومت شاه اسماعیل اول (۹۰۷-۹۳۰ق/۱۵۰۱-۱۵۲۴م)، شاه عباس اول صفوی (۹۹۶-۱۰۳۸ق/۱۵۸۸-۱۶۲۹م) و نادرشاه افشار (۱۱۴۸-۱۱۶۰ق/۱۷۳۵-۱۷۴۷م) برای مقابله با ترکمنها و ازبکها به‌ سرحدات شمال شرق کشور کوچانده شدند. [۱۰] و در نواحی چکنه، مشهد، جوین، نیشابور، دشت تقی، درگز، قوچان، شیروان، سرخس، اسفراین و بینالود استان خراسان اسکان یافتند .

درگذشته شمار بسیاری از توپکانلوها کوچنده بودند و میان نواحی ییلاقی دامنهٔ کوههای شاه‌جهان و آلاداغ، حاشیهٔ رودخانهٔ اترک و نواحی اطراف مراوه تپه و نواحی قشلاقی اطراف سرخس، کشف‌رود و مزدوران کوچ می‌کردند . ایوانف که در اوایل سدهٔ ۲۰م در میان کردهای خراسان بوده است، از گستردگی کوچ توپکانلوها و اتحاد و همبستگی آنها در کوچ اظهار تعجب می‌کند و می‌گوید: کوچ توپکانلوها که چند هفته در مسافتی طولانی طول می‌کشید، بیشتر بدون پیشامدهای ناگوار و دزدی خاتمه می‌یافت . امروزه بیشتر توپکانلوها یکجانشین شده‌اند و در روستاها و شهرها اسکان یافته‌اند، اما شمار اندکی از آنها هنوز میان دهستانهای شهرستانهای اسفراین، بجنورد، برد اسکن، چناران، درگز، سبزوار، سرخس، شیروان، طبس و... استان خراسان ییلاق و قشلاق می‌کنند (سرشماری، جمعیت، ۵۴-۷۱).

زبان مادری توپکانلوها مانند گروههای دیگر کرد خراسان، کردی، و احتمالاً از دستهٔ گویشهای مُکری بوده است. درآمیختگی و همزیستی کردهای خراسان با همسایگان ترک و ترکمن در چند صد سال گذشته، سبب شده که بسیاری از عناصر فرهنگ کردی گروههای قومی کُرد، از جمله زبان، جایش را به زبان و فرهنگ ترک و ترکمن بدهد؛ از این‌رو ایوانف شناسایی هویت کردهای خراسان را مشکل دانسته است و آنها را ترک‌زبانان یا ترکمن‌شده‌هایی می‌داند که رفته رفته هویت کردی را از دست می‌دهند. [۱۱]

سه شنبه 12 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 20:29 :: نويسنده : hevydar

کرمانج(کرد مانا)

کُرمانج نام گروه بزرگي از کردها است که به گويش کرمانجي سخن مي‌گويند.

کرمانج‌ها در جنوب شرقي ترکيه، نوار مرزي ايران و ترکيه و شمال خراسان ساکن هستند.کرمانج‌ها در نواحي مختلف ايران پراکنده هستند از جمله شمال خراسان و نواحي‌اي از سيستان و در ناحيه دماوند (تهران) بويژه در روستاهاي سربندان، جابان و سرخده ..ايل افشار از بزرگترين ايلات کرمانج ميباشد که در ترکيه ساکن ميباشند.درايران نيز در منطقه افشار شامل شاهيندزوتکاب ساکن بوده که طوايف موصولاني {موصلانلو} -شراني-شاقي {شقاقي يا شکاکي}-زاخوراني{زاخورانلو يازعفرانلو}وصربياني را ميتوان نام برد.ايل شکاک نيزدر اروميه {رضاييه}-اشنويه-سلماس-خوي وماکوزندگي ميکنند.درشمال خراسان نيزايل درحوالي درگزوباجگيران وايلات کرمانج زعفرانلو وشادلودرمناطق بجنورد -قوچان- اسفراين-کلات نادري وشيروان ساکن هستند.درشمال عراق درشهرهاي هولير{اربيل} -زاخو-دهوک وحوالي موصل اسکان دارند.درشمال سوريه درشهرهاي حلب وقامشلوسکنا دارند
"کرمانج" يکي از اين شُعب و در واقع مهمترين زير مجموعه نژاد و زبان کردي است . "کرمانج" که به " کرد شمال " نيز معروف است که بيش از50% تمام کردهاي جهان را شامل مي شودشامل مي شود . با اين حال مهمترين سکونتگاههاي کرمانج ها عبارتند از : سراسر جنوب و بخش هايي از شرق و مناطق مرکزي ترکيه يا اصطلاحا "کردستان شمالي " ، شمال شرقي سوريه يا اصطلاحا جنوب کوچک" ، شمال عراق يا به اصطلاح "جنوب بزرگ" و بسياري از کشورهاي آسياي ميانه و اروپا که بعضا جوامع چند صد هزار نفري کرمانج ها را در خود جا داده اند.

سه شنبه 12 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 17:51 :: نويسنده : hevydar

 

روز پاکترین انسان "معلم"مبارک

وبلاگ zemanekurdı به تمام معلمان کرد ایران عزیز و معلمان سرزمین پاک ایران، روز پاکترین انسانهای روی زمین را به تمام معلمان و مردم ایران تبریک عرض می نمایید.

                                        

دو شنبه 11 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 18:16 :: نويسنده : hevydar

Kurdish-Garmiyani-clothesKurdish-Garmiyani-clothesBadini-Kurdish-clothesTraditional- Badini- DressModern-Kurdish-Clothes

 


 

 

 

 

 

دو شنبه 11 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 10:47 :: نويسنده : hevydar

 

لباس دو مرد سلحشور کرد در ایران قدیم

یک شنبه 10 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 20:4 :: نويسنده : hevydar

الفبای زبان کردی کرمانجی

 

 

 

 

 

 

الفبای کردی از ۳۱ حرف تشکیل می‌شود:

 

A B C Ç D E Ê F G H I Î J K L M N O P Q R S Ş T U Û V W X Y Z


زبان کردی دارای ۸ مصوت است:

کردی a e ê i î o u û  
فارسی آ (مثل آرام) أ (مثل اندک) إ مثل (امروز) ‌ای کوتاه (در فارسی معادل ندارد) ‌ای (مثل ایلام) أ (مثل أردک) او کوتاه (در فارسی معادل ندارد) او (مثل دوست)  

و نیز دارای ۲۳ صامت است:

کردی b c ç d f g h j k l m n p q r s ş t v w x y z
فارسی ب ج چ د ف گ ه ژ ک ل م ن پ ق ر س ش ت و (مثل ویژگی) و (مثلwindow) خ ی (مثل یاور) ز

 

 

8 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 14:46 :: نويسنده :

Ji raya giştî re,
برای همه:
Ji kî û ji kuderê tê bila bê, ji zîhnîyeta bandorvan, hov û çavsor re tu car min serê xwe xwar nekiriye û nakim. Ez duh çava bûm, îro û sibê jî her weke xwe me. Yanî bilindkirina ruhê Kurdistanî, hevîdariya daxwaziya hunerî dijîm, Hunerê azad û serbixwe hergav nîşana xebat û xizmeta min e.
از کی و از کجا میاید بگذار بیایید/براساس ذهنیت قدرتمنم/برای انسانهای(احمق.نادان)وانسان های(ظالم.دیکتاتور.خودپسند)هیچگاه سر خود را خم نکرده ام ونمیکنم.من دیروز چگونه وچطور بودم/امروز هم وفردا هم مثل همیشه خودم هستم.یعنی سرافراز کردن وسربلند کردن روح کردستانی/بخاطر خواستگاه هنری زندگی میکنم/هنری آزاد و پابرجا/که همیشه نشان وسمبل کار و خدمت من است.
Sebra min geleke, behna min firehe. Hêviya min bilinde, baveriya min xurte, armanca min rojên şad û peşerojek ronake. Lê gelo evên ku dest bi vê kampanyayê kirine kî ne û vana ji min çi divên? Çi dixwazin? Dost ya dijminê gelê me ne? Ji ber ku tiştên di vê kampanyayê de hatine gotin û iddia kirin, hemû derewin. Hemû hevdîtin û têkiliyên min eşkerene û li pişt diwar û perdan veşartî nemaye.
 قدرت صبر و انتظار من زیاد است.امید و آرزوهای من بالا بلند هستن/باور من قدرتمند است/آرمان وهدف من روزهایی شاد و آینده ای روشنمند است.اما ای ملت اینهایی که دست به همکاری زده اند چه کسانی هستند که این حرفها را به من میگویند؟دوست یا دشمن ملت من هستند؟بخاطر گفته هایی که در این همکاری ها گفته اند و ادعا کرده اند/همه دروغ هستند.همه دیدارها و ارتباط های من آشکار هستند و در پشت دیوار و پرده مخفی وپنهان نمانده اند.
Me dît ku vana li hemberê hêz û şexsiyetên welatperwer çıqas suç kirin jî rojekê lebihurtin ne xwestin. Ji ber ku çendî me behnfirehî kir û me nexwest dijmin bi me bikene jî, lê dîsa jî guhertinek di wan de çê nebû. Ji sebra me cesaret girtin û roj bi roj ji ber bêdengiya me hêz girtin û erîşê xwe berfireh kirin. Yanî dixwazin li welatê me yek kesê me mejû azad nemîne.
من دیدم که آنها در مقابل قدرت وشخصیت انسان های وطن دوست و ملت پرور در یک روز چقدر گناه کردند ومعذرت خواهی هم نکردند/بخاطر اینکه ما مدتی صبر پیشه کردیم ونخواستیم دشمن به ما بخندد/اما باز هم تغییری در آنها ایجاد نشد.از صبر ما جسارت گرفتند وروز به روز از سکوت ماقدرت گرفتندو حمله وتجاوز خود را گسترده کردند.یعنی میخواهنددر سرزمین ما یک نفر هم آزاد و زنده وسربست نماند.
Ez ji kesên dilrehm, dilovan û bi wîcdan dipirsim: Ma gelo kesên hindik hestên welatperwerî û mirovatî pêre hebe, wisa dike? Di jîyana 36 salên derbederya min de, ya rast, dijmin jî ev tişt bi me nekiriye.

من از انسانهای دلرحم/دلسوز و با وجدان میپرسم:مگر انسانهای اندکی که حس وطن دوستی وملت پروری وانسانیتشان زیاد است/اینچنین رفتار میکنند؟در زندگی 36 سال در به دری من/آنچه که راست است/دشمن با ما اینگونه نکرده.
Ji xwe qasî hatiye têgihiştin, zîhniyet û mentalîta wan eve: Li ser bandorê deyne, çavsoriyê bike, bitirsîne, bêbextiyê lê bike, îrade û heş teslim bigire, bike kole û bi kar bîne
از آنچه که به دست رسیده است/ذهنیت و روان آنها اینچنین است:بر سر قدرت دنیا/ظلم کند/بترساند/بدبختشان کند/اراده و عقل آنها را تسلیم خود بکند/آنها را برده بگیرد و از آنها کار بکشاند.
Min ji rastiya xwe tu car dev bernedaye. Min rastiya xwe herdem di stranên xwe de aniye ziman. Haji xwe bû me, hezkirin û evîna gel û welatê min di xwîna min de cîh girtîye. Lê li gor uslûba tevger, têkilî û rewşa mirovatiyê mirov silava xwedê digre û dide. Merheba dibêjê û rêzdar dibe. Mêvandarî kevneşopîya resena me Kurda ye. Em jî li gor xwe dibînin ku çi raste çi xirabe. Heke mirov bi xwe û armanca xwe baver be, carna pêwist be dikare li gel dijminê xwe jî danişe, behsa rastiya xwe û gelê xwe bike û biparêze.

من از حقیقت خود هیچگاه دست بر نداشته ام.من حقیقت خود را هردم در آواز وآهنگ های خود بر زبان آورده ام.من متوجه خود بوده ام/دوست داشتن وعشق ورزیدن به مردم سرزمینم در خون من جای گرفته است.براساس اسلوب های جاری که وجود دارد/ارتباط و وضعیت انسانیت انسان هاسلام میپذیرد وسلام میدهد.سلام و احوالپرسی میکند.مهمانداری رسم قدیمی و اصیل ما کردهاست.ما هم براساس عقایدمان میبینیم و میدانیم که چه چیزی خوب ودرست است و چه چیزی بد و غلط است.اگر انسان به خود وآرمان وهدف خود باور داشته باشد/بعضی مواقع لازم باشد میتواند دربرابر دشمن خود حرف بزند/بحث درستی وحقیقت خود وملت خود بکند و از آن دفاع کند.
Ma xelk nizane ku Şivan Perwer li hemberê zilm û zordarî tu car stoyê xwe xwar nekiriye. Ma hûn jî nizanin ku ti kes nikare bayê hunera azadiyê ji ser welatê min rawestîne û lorîkê min ji dil û mejîyê gelê min derîne? Ma hûn nizanin ku rejîmên faşist û koledar ji ber rastiya hunerê min çikas Kurd girtin, işkence kirin, kuştin, yan bi dar xistin? Lê dîsa jî nikaribûn bayê hunerê min rawestînin.
مگر مردم نمیدانند که در برابر ظلم وزورگویی سر وگردن خود را خم تکرده است.مگر شما نمیدانید که هیچکس نمیتواندنسیم هنر آزادی را در فکر و ذهن سرزمینم متوقف کند(هیچکس نمیتواند خیال کردستان را از ذهن ملت  کردستان نابود کند)و شعر آوازهای من را که ازاعماق قلبم برخاسته است از ذهن ملتم بیرهن بکشاند؟مگر شما نمیدانید که رژیم های فاشیست و برده دار بخاطر حقیقت هنر من چقدر کرد اسیر کردند/شکنجه شان دادند/آنها راکشتند/یا به دار آویختند(اعدام کردند)؟اما باز هم نتوانستند نسیم هنر مرا متوقف کنند.
Banga we dikim: Baş bizanibin ku ez Şivan Perwerim. Yanî hevalê bargiranim, ruhê Kurdistan, bê rawestan kurê gelê xwe me û wêrek û bi bawerî me. Kesên paqiş û bi bawer ji qirêjiya bêbexta natirse.

فریاد سر میدهم:خوب بدانید که من شوان پرور هستم.یعنی دوست هوال بار گران هستم/روح کردستان/حقیقت راستین و عمیق ملت خودم هستم ونترس و انسانی باورمند هستم.انسان های تمیز و پاک و باورمند از ناپاک بودن و آلوده بودن انسان های ظالم نمیترسند.
Ez we dispêrim ûcdan, rehm, dilovanî û raya giştî ya gelê Kurd û Kurdistan. Dîsa baş bizanibin ku gelê me û dîrok dê çi car bi vî awayî li wan nebihure.
من از شما میپرسم (ای)وجدان/روحم/دلسوزی و حق همه ملت کرد و کردستان.باز هم خوب بدانید که ملت من و تاریخ تو هیچگاه آنها را نمیبخشد.
Slav û Rêz
با سلام وسپاس

Şivan Perwer

شوان پرور

8 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 11:9 :: نويسنده :
درباره وبلاگ

سلام به تمام هموطنای عزیز ایران!به وبلاگ من خوش آمدید امیدوارم خوشتون بیاد.
نويسندگان